جدول جو
جدول جو

معنی رخ فیروز - جستجوی لغت در جدول جو

رخ فیروز(رُ)
نام روز هفتم است از ماههای ملکی. (فرهنگ نظام). و رجوع به رخ فروز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رخ افروز
تصویر رخ افروز
(دخترانه)
روشن کننده چهره، شادی آور
فرهنگ نامهای ایرانی
(رُ فِ)
روز هفتم از هر ماه شمسی. (ناظم الاطباء). روز هفتم از ماههای ملکی. (آنندراج) (از برهان) (فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(رَ فِ)
دست اورنجی از طلا و نقره که چهارتو تافته باشند. (از برهان) (ناظم الاطباء). رخ گیره. رجوع به رخ گیره شود
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 36هزارگزی خاور بافت. سکنۀ آن 152 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کَ شُ دَ / دِ)
رخ افروزنده. که رخ افروخته دارد. که روی بیفروزد. سرخ روی. قرمزروی. زیباروی:
گل که سلطان فصل نوروز است
در میان همه رخ افروز است.
(از ترجمه محاسن اصفهان ص 100)
لغت نامه دهخدا
آنکه چهره خویش نماید، روز هفتم از ماههای ملکی، دستینه ای که آنرا چهار تو مانند ریسمانی تابیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخ افروز
تصویر رخ افروز
سرخ روی، زیبا روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخ فروز
تصویر رخ فروز
((رُ فُ))
آن که چهره خویش نماید، روز هفتم از ماه های ملکی، دستینه ای که آن را چهارتو مانند ریسمانی تابیده باشند
فرهنگ فارسی معین